نگاهي به منابع تاريخ روزنامه نگاري ايراني و فارسي
- بُخل اکثر صاحبان آرشيوهاي خصوصي و محافظه کاري اغلب مسئولان آرشيوهاي دولتي که مانع دستيابي پژوهشگر به اين منابع مي شود؛
- تغيير هاي بزرگ و کوچک و پي درپي در تفکر سياسي حاکم برايران، از آغاز پادشاهي ناصرالدين شاه به اين سو، که هر بار با انکار و تخطئه پيشينيان همراه بوده و پژوهشگررا نيز به انواع خودمميزّي واداشته است؛
- وجود گونه هاي مختلف پيش داوري ريشه دار و اغلب بدبينانه نسبت به خودي و بيگانه که متأسفانه در پژوهش هاي علمي نيز حضور مستمر دارد؛
- بي ارجي تخصص، و تمايل پاره ايي از دانشمندان و دانش آموختگان به اظهار نظر، بل صدور حکم، در مواردي که بر آنها احاطه شايسته ندارند؛
- فقدان پشتيبان مادي و معنوي براي انجام پژوهش هايي که براي ارائه جامع و مانع آنها زماني طولاني لازم است.
1. فهرست ها
راهنماي مطبوعات ايران(1357-1371)، ازنظرزماني ادامه کارمسعود برزين است.20
2. فرهنگواره ها
فهرست هاي عمومي (الفبايي و جزآن)، همگي به منظور معرفي مختصر روزنامه ها و مجله ها تدوين يافته اند و درتنظيم آنها، يک نواختي و همگوني درنظر گرفته شده است. امّا فرهنگواره- با استثناهاي بسيارنادر- الفبايي است و مؤلف يا مؤلفان آن باانشاي شرحي جامع وکوتاه، معرفي روزنامه ها را بر عهده مي گيرند، به گونه اي که هريک ازعنوان هاي معرفي شده، جزدرايجاز، به تک نگاري مي ماند.
4. تاريخ هاي روزنامه نگاري
تاريخ هاي عمومي در زمينه روزنامه نگاري ايراني و فارسي، منحصر به معدودي کتاب و شماري مقاله است.نخستين بار، به سال 1325ه ق احمد مجدالاسلام کرماني ناشر روزنامه نداي وطن، در رشته مقاله هايي زير عنوان «آزادي قلم» مختصري درباره تاريخ روزنامه نگاري درجهان نوشت و سپس قلم رابه علي محمد شيباني(مجيرالدوله) سپرد تا خلاصه اي ازسرگذشت روزنامه نگاري ايران دوره هاي ناصري و مظفّري را بنويسد.48 مقدمه رابينو وتربيت وصدرهاشمي وجهانگيرصلح جو برفهرست ها و فرهنگواره هايي که نوشتند ومقاله هاي حسن تقي زاده در کاوه49 و سعيدنفيسي در"کتاب ايرانشهر"،50 شرح فشرده اي از تاريخ روزنامه نگاري ايراني و فارسي تازمان انتشار آنها بود. اگرچه درزمان خود اين آثار- به ويژه مقاله هاي تقي زاده و نفيسي- تازگي داشت، امروزه مراجعه دوباره به آنها سودي در برندارد. گفتني است که مقاله منتشرشده نفيسي به سال1342ش به"نخستين"هاي تاريخ روزنامه نگاري فارسي درايران وجهان پرداخته و با ديگران متفاوت است.
سه کتاب مستقلي که معرفي کردم درباره تاريخ عمومي روزنامه نگاري درايران بود. هرسه مؤلف به روزنامه هاي برون مرزي ايرانيان و حتي روزنامه نگاري فارسي اتباع ديگر کشورها هم پرداخته اند. امّا، سواي اين سه کتاب و مقاله هايي که پيشتر از آنها ياد کردم، محتواي هيچ يک از مقاله هاي ديگري که در زمينه تاريخ عمومي روزنامه نگاري ايراني وفارسي به فارسي و اردو و انگليسي- چه بسا به دست پژوهشگران نام آور- نوشته شده و من ديده ام جز تکرار و تقليد از دو سه اثر معروف نيست.
3. وضع کنوني پژوهش درتاريخ روزنامه نگاري
من تاريخ هاي روزنامه نگاري ديگر کشورها را نيز جست و جو کرده و ديده ام و مي توانم به جرأت بگويم که نسبت به آنچه تاکنون شده و کوشش هايي که در حال حاضر براي پژوهش در تاريخ روزنامه نگاري فارسي و ايراني در دست انجام است، کار ايرانيان دراين زمينه به مراتب جدّي تر و گسترده تر از همسايگان عرب و ترک و پاکستاني آنان است و دست کمي از پژوهش هاي هنديان ومحققان جمهوري هاي پيشين شوروي ندارد. افزون بر پژوهشگراني همچون محمدگلبن که ديري است دراين راه گام زده اند، چهره هاي تازه پُرکاري نيز ديده مي شود که آثار پژوهشي پُرباري آفريده اند. به ويژه بايد از مقاله هاي اخيرفريد قاسمي و مسعود کوهستاني نژاد ياد کرد. مقاله هاي اينان درمجله هاي فرهنگي و تخصصي به چاپ مي رسد و حتي براي چاپ اين گونه مقاله ها، نشريه اي ادواري نيز به نام پژوهشنامه تاريخ مطبوعات ايران درتهران آغاز به انتشار کرده است.
پانوشت ها:
-1 روزنامه هاي عبري را يهوديان اروپايي در اروپا چاپ کردند و چنانکه مي دانيم، آن زبان درآن هنگام زباني مذهبي تلقي مي شد. حال آنکه طلايه داران روزنامه هاي فارسي هند زماني آغاز به انتشار کردند که فارسي زبان ارتباطي و اداري سراسر آن سرزمين پهناور و زبان فرهنگي و مذهبي اقليت بزرگي به شمار مي رفت.
Based on the Manuscript Work of Mirza Muhammad Ali Khan "Tarbiyat" of
Tabriz, Cambridge University Press, 1914.
تاريخي و ادبي ازمحمد لوي عباسي، ترجمه جلدسوم[از] رضا صالح زاده، تهران،
کانون معرفت 1337-1335 و 1340
38.؟
39.؟